ناگفته هایی از بمب گذار اسلو
آندرس خود را نمی کشد چرا که از کشتن 92 نفر پشیمان نبوده است
آندرس بهرینگ برویک را دیگر همه می شناسند. جوان قد بلند و خوش سیمایی که با شلیک به بیش از 82 نفر و بمب گذاری در نزدیکی دفتر نخست وزیر نروژ در صدر اخبار قرار گرفت. یک تروریست اروپایی تمام عیار. مردی که بر خلاف ادعای تندروهایی که تاکید دارند تروریست ها مسلمان هستند اسلام ستیز هم بود و شاید به همین دلیل چندان دولتمردان غربی از او نمی گویند و به اخباری اکتفا می کنند که در رسانه ها از وی گفته می شود. در این میان روزنامه گاردین در مقاله ای به قلم جامی دوآرد به بررسی انگیزه های آندرس پرداخته است :
غوغایی که آندرس به راه انداخت در تضارب دو باور در وی ریشه دارد و این مساله همواره در مبحث روانشناسی قاتلان سریالی مطرح بوده است. مساله اصلی انگیزه است . دیوید ویلسون که کتاب تاریخچه قاتلان زنجیره ای بریتانیا را نوشته است در این خصوص می گوید: اندک اندک که پرده ها کنار برود بی شک ما متوجه خواهیم شد که تمام آنچه که باعث شد آندرس دست به این کار بزند صرفا انگیزه های سیاسی نبوده و برخی اختلال های شخصیتی هم در این میان مطرح بوده است.
بی شک انگیزه سیاسی در این میان بسیار پررنگ بوده است چرا که آندرس بمب ها را در نزدیکی دفتر نخست وزیری و ساختمان های دولتی کار گذاشته است. تیراندازی ها هم در مسیر راهپیمایی سیاسی جوانان انجام گرفته است . با این همه درک انگیزه های شخصی بسیار سخت است چرا که نوعی بغض و کینه در این میان مطرح است.
غوغایی که آندرس به راه انداخت در تضارب دو باور در وی ریشه دارد و این مساله همواره در مبحث روانشناسی قاتلان سریالی مطرح بوده است. مساله اصلی انگیزه است .
ویلسون در این خصوص ماجرای آندرس را با ماجرای دریک برد مقایسه می کند که دوازده نفر را به کشتن داد و آمیخته ای از انگیزه های شخصی و سیاسی در بین بود: دریک گمان می کرد که این افراد می خواهند مسافران تاکسی وی را از او بگیرند و البته از دست مالیات دادن به دولت و سیاست های دولت در قبال تاکسی داران هم غمگین بود.
صفحه فیس بوک آندرس نشان می دهد که وی عقاید افراطی مسیحی دارد و از طرفداران ویلیام جیمز روانشناس و جان استوارت میل فیلسوف است . همان مردی که از ظلم اکثریت در یک جامعه به شدن انتقاد می کند.
ویلسون در این خصوص می گوید: اگر برداشت اولیه من را بخواهید این است که وی به دلیل عقاید متعلق به راست افراطی از اینکه نروژ دروازه های خود را به روی مهاجران باز گذاشته است عصبانی بود .
ویلسون در ادامه می گوید: به شیوه آدم کشی وی نگاه کنید: او به اندازه کافی تیر برای کشتن ده ها نفر با خود داشته است . وی لباس پلیس را بر تن می کند که همین مساله به جلب اطمینان عمومی و جادادن اسلحه های کافی کمک کرده است . سپس به کودکان حاضر در صحنه می گوید: دور من جمع شوید می خواهم چند سوال از شما بکنم و سپس تک تک آنها را به گلوله بسته است . نکته جالب اینجاست که پس از اتمام کار تیر کافی برای خودکشی داشت اما این کار را نکرد. افرادی خودکشی می کنند که از کرده خود پشیمان هستند اما وی به هیچ وجه از این ماجرا نادم نبوده و دلیلی برای کشتن خود نداشته است.
ویلسون در این خصوص می گوید: اگر برداشت اولیه من را بخواهید این است که وی به دلیل عقاید متعلق به راست افراطی از اینکه نروژ دروازه های خود را به روی مهاجران باز گذاشته است عصبانی بود .
این قبیل قتل های دسته جمعی در منطقه اسکاندیناوی بسیار معدود است .در فنلاند در سال های 2007 و 2008 دو مورد وجود داشت که در هر دو آنها جوانان ناراضی که احساس می کردند افرادی مانع از رشد آنها شده اند دست به کشتارهای سریالی زدند.
ویلسون که بارها به نروژ سفر کرده است در این خصوص می گوید: بر اساس قانون نروژ نهایت حبس برای یک قاتل 21 سال است و اکنون سوال اینجاست که آیا وی نیز به تحمل تنها همین تعداد سال از حبس محکوم خواهد شد؟ آیا دولت نروژ نباید در قانون آزادی حمل سلاح تجدید نظر کند؟
بخش سیاست تبیان
منبع:خبرآنلاین